همیشه دلم میخواست که روز تولدم در ارتفاعی از ابرها بایستم بالای یک بلندی سبز چند تا بادکنک رنگی هم دستم بود و اگر کیکی نبود یک دسته گل وحشی یا حتی یک دسته گیاه وحشی در حالیکه میخندیدم دنیارو نگاه میکردم و نفس عمیق میکشیدم به یک شونه مردونه تکیه بدم و لنز دوربین رو نگاه کنم و از ته دلم بخندم . ولی هیچ وقت چیزی نشد که بشه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شرکت پرسناژ marcelowjrd5 house مرجع دانلود فیلم و سریالzimoo merdascarpet تور دبی ...اندیشه ی محترم... هنرستان قلنبر سلام بازی